ميدانم كه مرا ميبيني اي چراغ خاموش شده ي زندگيم
نميدانم اين را ديدي كه من به خاطر تو به همه ي خلقت كفرگفتم؟
تو همه ي هستي ام بودي توسرچشمه ي خلقتم بودي
اي اميد بي پايان بعد از تو ديگر اميدي براي ماندن ندارم
امشب ميخواهم تو را بهياد بياورم...
چشمانم را ميبندم و ميخواهم به ياد بياورم روزهاي خوب با تو بودن را
چه روزها كه به انتظار آمدنت  ايستادم و اميدم اين بود كه خواهي آمد
بياد ندارم حتي لحظه اي در آمدن تاخير كرده باشي
ميدانم كه امروز براي اولين بار در جايي ديگر تو منتظر من هستي و امروز چندمين روزيست كه تاخير كردم
عشق من ميترسم .... ميترسم از اينكه از انتظار خسته شوي .....من هيچ وقت تنهايت نگذاشتم و ميدانم امروز تنهايي
به من بگو ...
آنجا همه چيز خوب است .... آنجا كسي هست كه هنگام ناراحتي مرحم دردهايت باشد
ميدانم....به خدا ميدانم  تنهايي سخت است
براي من كه كشنده است خوب من
ترا به خدا كمي تحمل كن
مي آيم ...به خدا قسم مي آيم .... من خيلي بي تابم .... به اندازه ي سهم توام بي تابي ميكنم.... عشق پاكم من به جاي توام
اشك ميريزم ...مبادا اشك بريزي
من مي آيم .... آمدنم را به ثانيه حساب كن
و انگاه من ثانيه ها را خواهم كشت

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: